، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه سن داره

عمری با پسرم

تبرک ماه رمضان

به نام خدا       خدایا به من وخانواده ام توفیق عبادت وبندگی بده ،کمک مان کن رمضانی متفاوت از سال های پیش  داشته باشیم .   پسر عزیزم این سومین ماه رمضانی که قرار با هم بگذرونیم الهی که سال های سال زنده باشی و بندگی کنی.    به همه عزیزان شروع ماه خدا رو تبریک می گویم.التماس دعا ...
19 تير 1392

آرام بخش دل

سلام صدرای عزیزم  ،امید و عشق زندگیم گاهی باید از اتفاق های زندگی عبور کرد وسعی کرد که بهترین تصمیم رو گرفت مخصو صا وقتی که نتونی برای کسی حرف بزنی ونهایت احساست رو بگی باید راهی پیدا کنی برای آرامش اول صحبت وتوکل با معبودیکتاست و او به همه چیز آگاه و داناست وبعد از اون به چیزایی مانند شعر که التیام بخش روح آدم هاست ،البته آدم های اهل دل. من هم سعی می کنم ک الان در این لحظه با شعر روح نا ارامم رو آرام کنم . یکی از شعرای مورد علاقه من سهراب سپهری است .                                &...
14 تير 1392

این نیز بگذرد!!!

سلام جون مامان ،پسر نازم  چند وقتی که برای مامان اتفاق های تاره والبته شبیه به همی می افته وخودم هم نمیدونم چرا این مسائل داره پیش میاد اما تصمیم گرفتم برات بنویسم ودرسی رو رو که گرفتم برات بازگو کنم شاید یه روزی به دردت بخوره . خیلی کوتاه برات می نویسم چند وقتی با وجود این که با همه آدم های اطرافم رو راست وصادقم و واقعا جز محبت ودوست داشتن با کسی طور دیگه ای نبودم که پدرت  و خاله زینب مهربون هم شاهد این ها هستند اما رفتار های نا خوشایندی از اطرافیانم دارم می بینم که واقعا فقط یک چرا ؟؟؟؟؟ بزرگ در ذهنم !!!! وآزارم میده اما هر زمان که یاد این جمله می افتم آرام تر میشم.           &n...
14 تير 1392

اتوبوس سواری

  سلام صدرا جونم اولین باری که سوار اتوبوس شدی همین سفر گرگان بود موقع برگشت از گرگان مجبور شدیم با اتوبوس برگردیم البته نا گفته نماند که شما بسیار ذوق کردی وخیلی خوشحال بودی که سوار اتوبوس شدی مدام می گفنتی مامان اتوبو سه !!!!! با لبخند پر رنگ روی لبت ابراز علاقه می کردی وخوشحال بودنت رو نشان می دادی ومن فکر می کردم که ای کاش همیشه بچه بودیم !!پسرم  با سوار شدن اتوبوس انگار دنیارو بهش دادن و این طور صادقانه ابراز احساسات می کنه .  قول داده بودم که عکس های سفرمون ور درست کنم وبقیه اش رو بذارم که عکس های اتوبو ست درست شد.با هم ببینیم ؟!   شازده از ذوقش نمی نشست   و در نهایت خسته شدی ورضای...
5 تير 1392

سفر گرگان

سلام پسر نازم  ،سلام گل پسرم خوبی؟ چند وقتی بود که فرصت نکردم بیام برات بنویسم اما امشب تصمیم گرفتم که حتما بشینم وبنویسم البته این چند وقت خیلی حرفا برات دارم که کم کم برات می نویسم اول می خوام از سفرمون به گرگان برات بگم ما چهاردهم خرداد تصمیم گرفتیم به گرگان والبته خیلی خیلی خوش گذشت به دعوت عمو نعمت وخاله زهرا رفتیم ویکی از بهترین سفرهای مامان بود . اول که رسیدیم اونجا رفتیم منزل یکی از دوستای عمو شما ومحمد طاها (پسر خاله زهرا )با پسر صاحب خونه که امیرعلی بود حسابی بازی کردین وخوش گذشت اما مامان من اصلا به کل فراموش کردم که ازتون عکس بندازم وخیلی هم ناراحت شدم اما پشیمانی سودی نداره !!! ولی یه چیز مهم !!!اونجا شام یه پیتزای بسیا...
31 خرداد 1392

چی بگم از شازده پسر!!!!!!!

سلام پسر نازم ،سلام خوشگل مامان                                                                                                        &nb...
31 خرداد 1392