، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

عمری با پسرم

صدرا و خونه ملا صدرا

سلام عزیز مامان ،عشق مامان ما عید رفتییم یکی از جاهایی که با عمه فریبا وفاطمه ،مهدیس جون وهسرشون  کهک بود. فقط و فقط به خاطر وجود تو نازنین صدرای عزیزم بریم خونه ملاصدرا خیلی خوش گذشت گلم البته شما یه کوچولو اذیت کردی ولی کلا خوب بود عکس هاشو با هم ببینیم.     اینم از در خونه ملاصدرا!         مامانی این جا چه کار می کنی ؟؟؟؟؟   اینم از خونه ملا صدرا پسر گلم .باید از مهدیس جون خیلی تشکر کنیم که ما رو این جا آورد به قول عمه ان شاالله ملا صدرای زمان خوت بشی عزیزم.خیلی دوستت داریم.             ...
19 فروردين 1392

تولدت مبارک

عــــــزیزم      عشـــــــــقم   جـــــــــــــــــــونم     تولدت مبارک . دوساله شدی عزیزم امید وارم خدا عمر با عزت بهت بده. فدااااااااات         عزیزم تولدت را با هزاران گل یاس تبریک میگم. خیلی دوستت دارم. قند عسلم میدونم این شعری که برات می نویسم خیلی برات زود ولی میگم اگر نبودم در آینده که خودم بهت بگم تا حدی آسوده باشم.   «عمر» طی شد این تو دانی به چه سان ؟؟!! همه تقصیر من است ،این که خود میدانم که تعمق ننمودم روزی ،ساعتی یا آنی کودکی رفت به بازی ،به فراغت به نشاط همه گفتند کنون تا بچه است که پس از این دگرش فرصت خ...
11 فروردين 1392

فقط چند لحظه غفلت!!!

عزیز دل مامان اینم  از کشف تازه ات . ما یادمون رفت برای سفره هفت سین مون سنبل بخرم اول فروردین بابا رفت بیرون و با یه سنبل که البته به قیمت بالایی بهش داده بودن خرید و آورد نشون گل پسر داد که این گل واسمش سنبل گذاشت روی کابینت رفت لباشس رو عوض کنه منم رفتم سراغ کارام وقتی برگشتم بهتر ببینیم !!           بله ،بله ، اون وقت شازده با اعتماد به نفس گفت مامان بو چردم ، چندم !!!!!!!!!       اینم از سنبل عید امسال!!!! فدای سرت عزیزم. اینم عکس سفره هفت سین مون          البته شازده یه تخم مرغش رو شکست . معلوم نیست تا آخر سیزده&n...
9 فروردين 1392

عیدت مبارک

ســــــــــلام عشق مامان  ســـــــــلام جون مامان عزیزم عیدت مبارک      ســــــــلام به همه کسایی که به ما سر میزنن عیـــــــــــــدتون مبارک ، سال خوبی داشته باشین.          آرزو دارم روزهایی که در پیش رو دارید آغاز آن روزی باشد که آرزو دارید.         پسر عزیزم بهار فقط نو شدن طبیعت ،انداختی سفره هفت سین ،خریدن شیرینی وآجیل ..... ،وغیره نیست .بهار خیلی حرف ها داره این که بهمون یاد میده به یاد هم باشیم وبا هم مهربون باشیم ،هم دیگر فقط به اندازه یه تبریک اونم گاهی تلفنی خوشحال کنیم ،تو شادی هم دیگه شریک باشیم ،یاد بگریم از هر بهانه ...
9 فروردين 1392

شیرین ترین خاطره سال 91

سلام دلبر مامان عزیزم به نظر من وبابا این خاطره ای که الان برات تعریف می کنم شیرین ترین خاطره امسال بود .با شازده پسر رفتیم بیرون شما خودت جلو راه افتادی و می رفتی من وبابا هم عین بچه های خوب پشت سر شما می آمدیم ،صدرا گل ها رو دید ودوید سمت گل ها البته گل فروشی که مامان وبابا همیشه ازش خرید می کنن رفتی داخل گل فروشی بابا هم پشت شما اومد تو مغازه با آقای صالحی فروشنده صحبت کرد وگفت :آقای صالحی داری چند دهه رو می گذرونی من گل خواستگاریم رو از شما خریدم ،گل عقد ،عروسی،ماشین عروس ،دسته گل عروس خلاصه این که همه گل هامون رو از شما خریدیم حالا این پسر خوشگل ،پسر منه چند روز دیگه دو ساله میشه !! امده گل ببینه چند وقت دیگه هم میایم برای کلاس او...
29 اسفند 1391

نقاش خونه ما

عزیز دلم     قربونت برم      نفس مامان     قند عسل بابا      دوستت داریم .  شارده پسرم من مشغول کارام بودم آمدی منو صدا کردی شیرین زبونم گفتی مامان بیا وبا دستهای کوچولو نازت دستم گرفتی گفتی چشیدم (آنقدر قشنگ گفتی که می خواستم بخورمت )دیوال ،پاک چردم رفتم دیدم گل پسر م، بقیه رو ببینید          قربون دستای کوچولوت برم عزیزم .       بابایی هم وقتی آمد دید گفت فدای نقاش بزرگ خونمون شم و دست شازده رو بوسید .بله بله اینم از تربیت و آموزش بی عیب ونقص مامان وبابا مامان عکس می گیره ،بابا دست ...
27 اسفند 1391

اولین باری که موهات رو کوتاه کردی!!!

شازده عزیزم اولین باری که موهات رو کوتاه کردی حسابی شیطونی کردی نزدیک دو ساعت مامان وبابا تو حمام بودند تا شما رخصت بدین .هر چی اسباب بازی آوردیم خودمون مو کوتاه کردیم فایده نداشت ،بابا کلی شعر خوند برات شکلک در آورد بازم بی اثر بود .آخر گذاشتیمت تو رو شویی تا آب بازی کنی ومامان بی نوا هم با اعمال شاقه موهات رو کوتاه کنه تازه وسطش شیر هم می خوردی! !!در نهایت شاه کار مامان به وجود آمد طوری که هر جا می رفتیم می گفتن مامانت مو هات رو کوتاه کرده!!!! لحظه اول،شازده خوشحال   کلافه !!!!!       بعد ار آب بازی صدرای خوشحال و مامان وبابای موفق.     ...
27 اسفند 1391

صدرا و دوستاش

    صدرای عزیزم با نازنین گل.        پسر گلم این جا به مامان گفتی که برات پتو بیارم تا به قول خودت با ناناسی بخوابیدچقدر هم که خوابیدید!!!.       دختر خاله عزیز صدرا نیلو عزیز.قربونت برم دلم برات تنگ شده           صدرا وخاله کوچولوی مهربونش زهرا    پسر عمه شیطووون صدرا علی کوچولو         مهدی شیطون پسردایی مامان صدرا است ولی صدرا رو خیلی دوست داره هفته ای چند بار زنگ میزنه تا با صدرا صحبت کنه و صدراهم میگه نخوام صحبت نکنم         ...
26 اسفند 1391