، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

عمری با پسرم

شیطونی های گل پسر

    نیازی به توضیح نیست!!!       خیلی تلاش کردی که دکمه تلوزیون رو فشار بدی ولی هنوز خیلی کوچولویی عزیزم           مامان ،عزیزم دست زدی به طناب زمینی افتاد !! ولی خدا رو شکر چیزیت نشد.             لباسهایی که پوشیدی خودت انتخاب کردی.        هر روز آشپزی می کنی مامان                     اینم از آخریش !! بدون شرح!!              وقتی نمی خوای...
23 اسفند 1391

دوازده ماهگی

    من عاشق ژست هایی که تو خواب می گیری خیلی ناز میشی .پسر گلم لباس خوشگلی که پوشیدی عمه فاطمه برات خرید.      تولد صدرا  8 فروردین   متاسفانه عکس ها آپلود نشدن هر چقدر حجم شون رو آوردم پایین بی فایده بود. امیدوارم بتونم راهی پیدا کنم تا آپلود شدن.            ...
23 اسفند 1391

ده ماهگی

    عزیز دلم این جاتلاش می کردی که دستت رو بگیری به صندلی و بلند شی موفق نشدی مهم نیست هنوز اول راهی.         دندون های بالات دارن در میان و هر وقت دندون درمیاری آب دهنت میره وخیلی بهانه گیر میشی،این بعد از کلی گریه با لوستر ساکت شدی.           غذاهای جدید مورد علاقه ات :سوپ بوقلمون - بلدرچین - حلوا شکری - زرده تخم مرغ والبته گوجه خیلی دوست داشتی. کارهایی که انجام میدادی : سینه خیز رو کاملا یاد گرفتی - کمی چهار دست وپا می رفتی - دستت رو به مبل می گرفتی سعی می کردی بلند شی - هر کاری که انجام میدی خودت برای خودت دست میزنی - دست دادن رو کامل یاد گ...
15 اسفند 1391

یازده ماهگی

     اولین زمستان صدرا ،لباست رو با بابا با کلی ذوق وشوق برات خریدیم اما شما این لباس رو خیلی دوست نداشتی .       خیلی آرام بودی ومامان خیلی تعجب کرد .عجیبه!!!    دو ساعت تمام رو پای با با به همین شکل بازی کردی هربارکه می خواستم بگیرمت بابا گفت بذار بازی کنه .خسته نباشی گل پسر.   غذاهای جدید مورد علاقه ات : تقریبا همه چیز می خوری به غیر از مواد حساسیت زا البته زرده تخم مرغ و ماکارانی خیلی دوست داری.  کارهای جدید که انجام میدادی :چند ثانیه می ایستی -بای بای می کنی -هر چیزی رو بهت بگیم بده فوری میدی و دست میزنی ،ماهم باید برات دست بزنیم موبایل رو میگی برات آهنگ ب...
15 اسفند 1391

سیسمونی صدرا

صدرا جونم من همیشه دوست داشتم از اتاقم زمانی که سیسمونی بچگیم رو چیده بودی عکس داشته باشم اما نداشتم به همین دلیل تصمیم گرفتم عکس اتاقت رو برات بذارم.امیدوارم خوشت بیاد.                                                تاجایی که امکان داشت سعی کردم عکس های اتاقت رو بذارم. ...
15 اسفند 1391

نه ماهگی

پسر گلم نمیدونم از چی این همه تعجب کردی.                تا ازت غافل می شدم دایی می بردت میذاشتت تو کمدش و تو هم شروع می کردی به خندیدن وجیغ زدن.         خیلی خسته ای خوابت میاد با اون شال خوشگلت .       غذاهای جدید مورد علاقه ات : خرما - عدس پلو - پلو مرغ - زرده تخم مرغ   کارهایی که انجام میدادی : دست دسی یا د گرفتی - تو روروئک میشینی عقب جلو میری -دد ،بابا میگی -چیزی روی زمین باشه بخوای شیرجه میزنی برش میداری - اگر اسباب بازیت اطرافت گم بشه سعی میکنی پیداش کنی - دالی بازی می کنی . مکان هایی که رفتی : مجتم...
15 اسفند 1391

هقت ماهگی

      اولین باری که مشهد رفتی ،زیارت قبول عززززیزم.      دکترت گفت متاسفانه کمبود وزن داری و بکی از راه هاش این که خودت غذا بخوری البته همه کاری با غذا می کردی به غیر از این غذا بخوری.       مامان جون یه کم زود یادت افتاد با تشک بازیت بازی کنی .فدااات.          غذاهای مورد علاقه ات :سوپ برنج- موز -سیب زمینی کارهایی که انجام میدادی :هر چیزی رو که دستت می گرفتی به چپ و راست تکون میدادی _ همه چیز رو تو دهنت می کردی - کسی می آمد سمتت دستت رو باز میکردی وبا لا می گرفتی یعنی بغلم کن . مکان هایی که رفتی :مشهد _ پاساژ مرواری...
15 اسفند 1391

هشت ماهگی

  اولین سالی که علی اصغر شدی ،چقدر سبز بهت میاد قربونت برم             اولین داندان های صدرای عزیزم .مبارک زندگیم ،عمرم ،قشنگم .بابا برای تشکر یه دسته گل رز آبی خرید وخیلی خوشحال بود که پسر عزیزمون درد لثه هاش فعلا آروم شده آخه خیلی اذیت شدی تا دندون در بیاری .               اولین آش که خوردی آنقدر اشتیاق نشون دادی که اجازه ندادی برزیم تو بشقابت .              این اسباب بازیت رو خیلی دوست داشتی. غذاهای جدید مورد علاقه ات : دمی مرغ - سوپ کدو -سرلاک برنج کارهایی...
15 اسفند 1391

شش ماهگی

  صدرا جون این کار داییت که شما رو گذاشت تو کمددت تا ازت عکس بگیره ،امان از کارای دایی !!          اولین کارتونی که تماشا کردی .         غذاهای مورد علاقه ات : فرنی ، سرلاک _ سوپ برنج  کارهایی که انجام میدادی : وقتی غذا می ذاشتیم دهنت می ریختی بیرون - با عروسک زرافه ات وزمین بازیت بازی می کردی - سی دی حسنی می بینی - کتاب برات می خونیم گوش میدی یه کم هم می شینی مکان هایی که رفتی : بیمارستان پارسیان دوستت نازنین به دنیا آمد - تجریش (با خاله مریم ومامانی ) - خاله عصی از سفر آمد رفتی دیدنش .           ...
15 اسفند 1391