سفر گرگان

سلام پسر نازم  ،سلام گل پسرم خوبی؟ چند وقتی بود که فرصت نکردم بیام برات بنویسم اما امشب تصمیم گرفتم که حتما بشینم وبنویسم البته این چند وقت خیلی حرفا برات دارم که کم کم برات می نویسم اول می خوام از سفرمون به گرگان برات بگم ما چهاردهم خرداد تصمیم گرفتیم به گرگان والبته خیلی خیلی خوش گذشت به دعوت عمو نعمت وخاله زهرا رفتیم ویکی از بهترین سفرهای مامان بود .

اول که رسیدیم اونجا رفتیم منزل یکی از دوستای عمو شما ومحمد طاها (پسر خاله زهرا )با پسر صاحب خونه که امیرعلی بود حسابی بازی کردین وخوش گذشت اما مامان من اصلا به کل فراموش کردم که ازتون عکس بندازم وخیلی هم ناراحت شدم اما پشیمانی سودی نداره !!! ولی یه چیز مهم !!!اونجا شام یه پیتزای بسیار بسیار خوشمزه برامون درست کردن که هنوزم که هنوزه مزه اش زیر دندونمونه وخیلی چسبید و شما گل پسر که در کمال تعجب که پیتزا نمی خوری اونجا خوردی و دل مامان رو شاد کردی.

صبح روز بعدش مامان با خاله زهرا رفت چهار شنبه بازار که خیلی جالب وبه نظرم یک بار دیدنش خالی از لطف نبود بعد از اون رفتیم روستای زیارت که واقعا معرکه و دنج هنوز هیچ جایی رو به اندازه زیارت با آرامش وهوای بسیار عالی ندیم .با هم عکساشو ببینیم ؟!

اینم روستای زیارت

این جا هم مه بعد از ظهر همراه با نم نم بارون .هوا خیلی عالی بود .جای همه تون خالی بود.

صدرا ومحمد طاهای عزیز

چه پسرای نازو آرومی باور کنید کل سفر همین طور آروم وساکت بودند.

نگفتم الانم دارن با هم بیسکویت می خورن.این جا بالکن ویلای عمو

کجایی مامان !!بد نگذره!!

خلاصه هوای زیارت عالی بود وخیلی خوش گذشت.

بقیه سفرمون رو در ادامه مطلب بخونید.

یه روز دیگه هم رفتیم آشورا ده قایق سواری ودریا که این جاهم جای  دیدنیه بود ودیدن دریا برای مامان که مدت زیادی بود دریا ندیده بودخیلی با صفابود.

واااااای شیطونا!!!

عمو نعمت ودوتا گل پسر بازیگوش .شازده پسری لباسی که تنت مامان از چهارشنبه بازار برات خریده .

ناهار مهمون آقای ترکمنی بودیم که برامون ماهی درست کرد که واقعا شیوه درست کردنش و ظرفش خیلی جالب وخوشمزه بود شازده پسر هم ماهی ها خیلی به دهنش مزه داد وحسابی تناول فرمودند.

خیلی عکس از دریا داریم اما عکس ها بعد از آپلود شدن مشکی نمایش داده می شن تا حالا به این مورد بر نخوردم خیلی ضد حاله

یه روز دیگه هم رفتیم مزرعه جای سر سبز  وزیبایی بود اون جاهم هوای خیلی خوبی داشت  وبازم کنار خاله زهراومحمد طاها روز خوبی رو سپری کردیم .

عکسای مزرعه هم همین طور شد خیلی حالم گرفته شد دیگه ذوق پست گذاشتن ندارم امید وارم درست بشه بیام کاملش کنم.

در نهایت از همین جا از دوستای خوب ومهربونم از عمو نعمت  با شوخی هاش وخوش اخلاقیش ،از خاله زهرا با مهربونیش ومهمان نوازیش که سعی کردند به ما خوش بگذره وخاطره خوب داشته باشیم تشکر می کنم و آرزو می کنم که بتونم کمی از لطف شون رو جبران کنم .به صدرا ومحمد طاهای عزیزم میگم که از پدرا شون یاد بگیرن وسعی کننند مثل آنها سال های سال دوست های خوبی برای هم باشند .مثل پدراشون که از بچگی با هم بودن با هم رفیق و همرا هند ،رفیق وهمراه همدیگه باشند.

صدرای عزیزم پسر دوست داشتنی ام پدرت مرد مهربونیه وقلب بزرگی داره وبه نظر من مهم ترین سرمایه ای که داره دوستای خوب ومهربونیه که داره خودت  چند تا شون رو می شناسی عمو احمد ،عمو نعمت ، عمو علی ....  امید وارم لطف خدا شامل حال شماهم بشه و دوستای خوبی نصیبت کنه.

چارلی چاپلین می گوید:

آموخته ام که با پول می شود رخت خواب خرید ولی خواب نه !!

ساعت خرید ولی زمان نه !

مقام خرید ولی احترام نه !

کتاب خرید ولی دانش نه !

دارو خرید ولی سلامتی نه !

خانه خرید ولی زندگی نه !

وبالاخره قلب خرید ولی دوست خوب نه !!!

پسرم بین خوبی وبدی ،خاطره خوب وبد گذاشتن برای دیگرا مرز باریکی وجود دراه هنر این که آدم بتونه همیشه با همه خاطره خوب داشته باشه ولذت ببره البته من اینو تو این سفر یاد گرفتم ودارم تمرین می کنم خیلی وقت ها آدمایی که با هم نسبت خونی دارن خواهر ،برادر، عمه ، خاله .... نمی تونن این خاطره وخوشی رو برای هم فراهم کنند امید وارم که اینو خوب یاد بگیریم ودر زندگی بهش عمل کنیم .