، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

عمری با پسرم

شیرین ترین خاطره سال 91

1391/12/29 5:15
نویسنده : مامانی
266 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دلبر مامانلبخند

عزیزم به نظر من وبابا این خاطره ای که الان برات تعریف می کنم شیرین ترین خاطره امسال بود .با شازده پسر رفتیم بیرون شما خودت جلو راه افتادی و می رفتی من وبابا هم عین بچه های خوب چشمکپشت سر شما می آمدیم ،صدرا گل ها رو دید ودوید سمت گل ها البته گل فروشی که مامان وبابا همیشه ازش خرید می کنن رفتی داخل گل فروشی بابا هم پشت شما اومد تو مغازه با آقای صالحی فروشنده صحبت کرد وگفت :آقای صالحی داری چند دهه رو می گذرونی من گل خواستگاریم رو از شما خریدم ،گل عقد ،عروسی،ماشین عروس ،دسته گل عروس خلاصه این که همه گل هامون رو از شما خریدیم حالا این پسر خوشگل ،پسر منه چند روز دیگه دو ساله میشه هوراهورا!! امده گل ببینه چند وقت دیگه هم میایم برای کلاس اولش ازتون گل می خریم. آقای صالحی کلی پسرمون رو تحویل گرفت وموقع خدا حافظی یه شاخه گل رز سفیدبه صدرا هدیه داد وگفت ان شاالله ماشین عروسش گل بزنم.

(البته گل تا خونه عصای قند عسل بود !!!)

     

 

راستی عشق مامان !

امسال با هم سبزه کاشتیم این عکـــــــس سبزه مون

 

  

 

  

شما با دست های کو چولوت با مامان هر روز بهش آب میدی والبته محبت بی اندازه هم بهش داری مامان !!!!!!!!!!! 

 

  

 

  

به نظرتون تا عید دوام میاره ؟؟؟؟ خدا کنه .  

قربونت برم زندگی مامان .ماچماچماچ

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

خاله زینب
29 اسفند 91 13:42
خاله چقدر بزرگ شدی تو این1ماهه که ندیدمت مامانی 2 تا سبزه می انداختی که یکیش واسه شازده باشه تا اون یکی رو زاپاس داشته باشی


چشم خاله جون ان شاالله سال دیگه.زینب جان مسنجرم خرابه !!!!اگه نمیام علتش اینه .
خاله زینب
30 اسفند 91 2:50
چشمت بی بلا خاله سال دیگه مردی شدی واسه خودت ... تو باید سبزه بندازی واسه مامانی می دونم عزیزم ایمیلت به دستم رسید و جواب دادم
سلاله
3 فروردین 92 1:43
چه پسری... چه سبزه ای... چه آقای گل فروشی...