شیرین ترین خاطره سال 91
سلام دلبر مامان
عزیزم به نظر من وبابا این خاطره ای که الان برات تعریف می کنم شیرین ترین خاطره امسال بود .با شازده پسر رفتیم بیرون شما خودت جلو راه افتادی و می رفتی من وبابا هم عین بچه های خوب پشت سر شما می آمدیم ،صدرا گل ها رو دید ودوید سمت گل ها البته گل فروشی که مامان وبابا همیشه ازش خرید می کنن رفتی داخل گل فروشی بابا هم پشت شما اومد تو مغازه با آقای صالحی فروشنده صحبت کرد وگفت :آقای صالحی داری چند دهه رو می گذرونی من گل خواستگاریم رو از شما خریدم ،گل عقد ،عروسی،ماشین عروس ،دسته گل عروس خلاصه این که همه گل هامون رو از شما خریدیم حالا این پسر خوشگل ،پسر منه چند روز دیگه دو ساله میشه !! امده گل ببینه چند وقت دیگه هم میایم برای کلاس اولش ازتون گل می خریم. آقای صالحی کلی پسرمون رو تحویل گرفت وموقع خدا حافظی یه شاخه گل رز سفیدبه صدرا هدیه داد وگفت ان شاالله ماشین عروسش گل بزنم.
(البته گل تا خونه عصای قند عسل بود !!!)
راستی عشق مامان !
امسال با هم سبزه کاشتیم این عکـــــــس سبزه مون
شما با دست های کو چولوت با مامان هر روز بهش آب میدی والبته محبت بی اندازه هم بهش داری مامان !!!!!!!!!!!
به نظرتون تا عید دوام میاره ؟؟؟؟ خدا کنه .
قربونت برم زندگی مامان .