سلاااااام پسرم
سلاااااااااااااااام عزززززززززززززیزم
خوبی پسر نازم ؟؟؟ تنها بهونه زندگی مامان
دلمممممممم برات تنـــــــــــــــــــــگ شده بود
ببخش غیبت خیلی طولانی داشتم و ننوشتم نمیگم وقت نکردم چون اگر می خواستم وقت ش رو می تونستم پیدا کنم اما خب .... گوشتو بیار .... فقط به صدرا میگم .... جلوتر، نزدیک تر .... دلیل هاش رو یا توی وبلاگت رمز دار برات می نویسم یا یه جایی می نویسم و میزارم که فقط خاله زینب و بابا میدونن اونجا کجاست !!!!!!!
اول این که نمی تونم عکساتو بزارم چون گوشیم خرابه ... .تازه از مشهد اومدیم و حسابی بهت خوش گذشت حالا خاطرات مشهد رو برات می نویسم که بدونی چقدر آقااا بودی و اصلا اذیت نکردی. گوشیم هم که درست شد کلی عکس داری که برات میذارم .
این عکس رو گذاشتم برات چون خیلییی دوسش داری
چند روز یه مطلبی رو خوندم که خیلی بهش فکر می کنم مخصوصا برای من که تو وبلاگت نوشتم و ازت خواستم انسان واقعی باشی و خیلی باهات حرف زدم نمیدونم روزی که این مطلب رو می خونی چند ساله میشی و چه دیدی به زندگی داری اما می نویسم و قضاوت رو به عهده خودت میزارم چون همه اینارو خودم تجربه کردم والبته صدماتش رو هم دیدم اما خب برات می نویسم تا کمک کنم به پیدا کردن راهت .
زیاد خوب نباش
زیاد دم دست نباش
زیاد که خوب باشی ...
دل آدم ها رو می زنی ، آدم ها این روزها ...
عجیــــــــب به خوبی ... و به شیرینی ... آلرژی پیدا کرده اند
زیاد که باشی زیادی می شوی .
با تمام وجودم همه اش رو لمس کردم البته برعکسش هم بوده که از خوبی نتیجه خوبی دیدم. به هر حال تر جیح میدم خیلی حرف نزنم و قضاوت رو به عهده خودت بزارم .
صداری عزیزم دوست دارمممممم