اتوبوس سواری
سلام صدرا جونم اولین باری که سوار اتوبوس شدی همین سفر گرگان بود موقع برگشت از گرگان مجبور شدیم با اتوبوس برگردیم البته نا گفته نماند که شما بسیار ذوق کردی وخیلی خوشحال بودی که سوار اتوبوس شدی مدام می گفنتی مامان اتوبو سه !!!!! با لبخند پر رنگ روی لبت ابراز علاقه می کردی وخوشحال بودنت رو نشان می دادی ومن فکر می کردم که ای کاش همیشه بچه بودیم !!پسرم با سوار شدن اتوبوس انگار دنیارو بهش دادن و این طور صادقانه ابراز احساسات می کنه .
قول داده بودم که عکس های سفرمون ور درست کنم وبقیه اش رو بذارم که عکس های اتوبو ست درست شد.با هم ببینیم ؟!
شازده از ذوقش نمی نشست
و در نهایت خسته شدی ورضایت به نشستن دادی قربونت برم خوشگل مامان
عزیزم خوابیدی مامان !! ولی لحظه خیلی سخت سفر این جابود که شما خوابت برده بود اما سرت که از روی بالش می افتاد جیغ می کشیدی مامانم تا صیح بیدار بود ومراقب سر شما بود که نیافته وشما جیغ نکشی وبقیه رو بیدار کنی !!! یک تجربه برای مامان های مهربون شب با اتوبوس سفر نکنید.
اینم از سفر کردن با اتوبوس که حال وهوای خودش رو داشت.