اتوبوس سواری
سلام صدرا جونم اولین باری که سوار اتوبوس شدی همین سفر گرگان بود موقع برگشت از گرگان مجبور شدیم با اتوبوس برگردیم البته نا گفته نماند که شما بسیار ذوق کردی وخیلی خوشحال بودی که سوار اتوبوس شدی مدام می گفنتی مامان اتوبو سه !!!!! با لبخند پر رنگ روی لبت ابراز علاقه می کردی وخوشحال بودنت رو نشان می دادی ومن فکر می کردم که ای کاش همیشه بچه بودیم !!پسرم با سوار شدن اتوبوس انگار دنیارو بهش دادن و این طور صادقانه ابراز احساسات می کنه . قول داده بودم که عکس های سفرمون ور درست کنم وبقیه اش رو بذارم که عکس های اتوبو ست درست شد.با هم ببینیم ؟! شازده از ذوقش نمی نشست و در نهایت خسته شدی ورضای...
نویسنده :
مامانی
1:43
سفر گرگان
سلام پسر نازم ،سلام گل پسرم خوبی؟ چند وقتی بود که فرصت نکردم بیام برات بنویسم اما امشب تصمیم گرفتم که حتما بشینم وبنویسم البته این چند وقت خیلی حرفا برات دارم که کم کم برات می نویسم اول می خوام از سفرمون به گرگان برات بگم ما چهاردهم خرداد تصمیم گرفتیم به گرگان والبته خیلی خیلی خوش گذشت به دعوت عمو نعمت وخاله زهرا رفتیم ویکی از بهترین سفرهای مامان بود . اول که رسیدیم اونجا رفتیم منزل یکی از دوستای عمو شما ومحمد طاها (پسر خاله زهرا )با پسر صاحب خونه که امیرعلی بود حسابی بازی کردین وخوش گذشت اما مامان من اصلا به کل فراموش کردم که ازتون عکس بندازم وخیلی هم ناراحت شدم اما پشیمانی سودی نداره !!! ولی یه چیز مهم !!!اونجا شام یه پیتزای بسیا...
نویسنده :
مامانی
3:29
چی بگم از شازده پسر!!!!!!!
شیرین زبانی شازده پسر
بقشید ببخشید دلست دلستر مصقوص مخصوص قابمه &n...
نویسنده :
مامانی
2:42
خرداد 92
سلام عزیز دل مامان پسر مهریون چند روزی که بابا رفته سفر صدرای ما خیلی بی قراری می کنه ومدام سراغ بابا رو می گیری هر لحظه منتظر یه بهانه ای که فورا بزنی زیر گریه و دوباره سراغ بابا بگیری وخیلی داری مامان رو اذیت می کنی اما این وسط یه کار جالب کردی اونم این بود که رفتی یه قابلمه بزرگ برداشتی گذاشتی روی فن کوئل درشم گذاشتی وگفتی مامان نگاه کن برای بابا وعمو احمد سوپ پختم .عمو احمدبعد از بابا نفر دومی که شما خیلی سراغش رو می گیری وازشون حرف می...
نویسنده :
مامانی
2:55
تبریک روز پدر
پدر بهترین تکیه گاه زندگیم روزت مبارک روز پدر رو به تنها تکیه گاه زندگیم تبریک می گویم و امیدوارم همواره سایه پر مهرت بر سرم گسترده باشد.  ...
نویسنده :
مامانی
2:45